چیستی نظر رهبری در رابطه با تغییر کتب درسی
چکیده
کلیدواژه ها
مقدمه
مبانی بحث
ضرورت و اهمیت حوزه در نگاه رهبری
حوزههای علمیه در نگاه رهبری از جایگاهی بسیار بالا برخوردار هستند.
از منظر ایشان حوزه علمیه قم، مصطفی و مستحصل حوزههای شیعه در طول تاریخ حوزههاست. مرکز معرفتی دنیای اسلام و قلب فعال و متحرکی است که میتواند خون معرفت و بصیرت را در سرتاسر پیکر امت اسلامی پمپاژ کند.
به عقیده ایشان، حوزههای علمیه در هیچ دورهای از تاریخ خود، بهقدر امروز موردتوجه افکار و انظار جهانی قرار نداشته، در سیاستهای جهانی مؤثر نبوده و دوست و دشمن نیز نداشته است.
ایشان نظام جمهوری اسلامی را فرزند حوزه میدانند؛ بهگونهای که اگر روحانیت و طلاب نبودند، این انقلاب به ثمر نمینشست و به منزل مقصود نمیرسید.
از منظر ایشان سطح اندیشه و فکر و نگرش فضلا امروز حوزه به مسائل ارتقا پیدا کرده و حوزه امروز را از حوزه گذشته کمّا و کیفا پیشرفتهتر و غیرقابلمقایسه میدانند. ایشان حوزه قبل از انقلاب را فاقد روح و طراوت میدانند که متأسفانه به سمت حاکمیت و اقامه دین، حرکت جهتداری نداشت. اما به برکت وجود امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) روح و جان و حیاتی دوباره به کالبد حوزههای علمیه مقدسه بخشیده شد.
عناصر ارزشمند حوزه
رهبر عظیمالشأن انقلاب که بحث جدی تحول در حوزه را مطرح و بر روی آن بسیار تأکید فرمودند، از امتیازات، ارزشها و خطوط اصلی حوزه علمیه نیز غفلت نفرموده و معتقد هستند که تحت هیچ شرایطی نباید آنها را فراموش کرد و از دست داد.
ایشان شیوه اجتهادی – و به تعبیر امام (ره) فقه جواهری – که امروز در حوزههای علمیه رایج است را یکی از قویترین و منطقیترین شیوههای اجتهاد میدانند که تغییر در آن، انحراف و تحول به سمت سقوط است.
ایشان تحول به معنای رهاکردن شیوههای سنتی بسیار کارآمد حوزه در تعلیموتعلم – که در حال شناختهشدن در دنیا هستند – و تبدیل این شیوهها به شیوههای رایج دانشگاهی – که برگرفته و نسخهنویسی شده از شیوههای قدیمی غربی است – را غلط اندر غلط و عقبگرد میشمارند.
همچنین ایشان شیوه انتخاب آزادانه استاد، فکرکردن بهجای حفظکردن، احترام به استاد و داشتن اخلاص را نیز جزء ویژگیهای مثبت حوزه علمیه معرفی میکنند و تحول در حوزه را به معنای تغییر در این ارزشها نمیدانند ایشان علم آنها را میراث بزرگی می دانند و اهانت و تحقیر کسانی را که درکی از مسائل حقوقی و فقهی اسلام یا از فلسفه اسلامی یا از کلام اسلامی ندارند – و لو صورتا در رشته ای تبحری داشته باشند – غیرقابل اعتناء و بی اهمیت می شمارند و ملاک را تشخیص اهل فن می دانند. ایشان معتقد هستند جامعه علمی امروز اگر بخواهد آن
میراث را گرامی بدارد و آن آبرو را حفظ کند، باید در علم جلو برود و پیشرفت پیدا کند
فرضیه درسنامه منطق کاربردی
بی مایه فطیر است
تحول
حضرت آیتالله خامنهای از جمله چیزهایی که حوزه احتیاج دارد را یک نظام تعلیموتعلم بر میشمارند تا در آن، حتی یک روز یا یک ساعت از عمر و درس استاد یا جوانی متدین و آماده برای تلاش و مجاهدت در راه دین – یعنی طلبه – هدر نرود و زائد، بیفائده و غیر ناظر به نیازها نباشد. ایشان سزاوار نمیدانند که ما یک مجموعهی عظیم بیستهزارنفری را رها کنیم و ندانیم که اینها چگونه درس میخوانند، چه درسی میخوانند، با چه هدفی درس میخوانند و در چه حدی قرار میگیرند
ایشان کتابدرسی را در قامت یک مسئله حساب میکنند و آن را از جمله چیزهایی میدانند که دنبالهی همان نظام درسی جایش خالی است و جوانان حوزه، مکرر در مکرر آن را بیان میکنند. ایشان معتقد هستند که نظام و کتابدرسی باید کارآمد، کوتاه، بهروز و موجب صرفهجویی در وقت طلبه بشود. ایشان میفرمایند: «نگویید ده سال پیش، پانزده سال پیش لازم بود، این برنامه را نوشتیم. خیلی خوب، آن برنامه مال ده سال پیش بود، ببینید شکل تکمیل یافتهی این برنامه چیست؟»
حضرت آیتالله خامنهای هدف از دوره سطح را آشنایی با اصطلاحات و مبانی میدانند که اگر طی درس خارج استاد کلمهای را مطرح کرد، طلبه سردرگم نباشد.
ایشان با تأکید بر پیداکردن عیوب کتابهای موجود، معتقد هستند یکی از عیوبی که موجب اتلاف عمر و وقت محصلین میشود، اغلاق عمدی یا غیرعمدی عبارات است که هیچ خیری در آن نیست و اظهار میکنند که: «امروز در دنیا تمرین میکنند که مشکلترین مطالب را به آسانترین زبانها بیان و فرموله کنند. رمز میگذارند تا با گفتن یک کلمه، مخاطب ده کلمه را بفهمد؛ اما ما بیاییم عبارتِ مشکلی را برای بیان مطلبی انتخاب کنیم. ما چرا برای این عبارت، طلبه را معطّل کنیم؟» ایشان توصیه میکنند که: «بایستی کاری کرد که همّ طلبه، فهمیدن مطلب باشد، نه فهمیدن عبارت … عبارت را آنچنان واضح بیان کنیم که آنکسی که استعداد فهمیدن مطلب را دارد، راحت از عبارت، مطلب را بفهمد. استاد هم برای تفهیم عبارت دچار مشکل نشود و فقط مطلب را بیان کند.» همچنین نسبت به نقص و کمبودِ عباراتِ عربیِ قرص و محکمی که در همه مجامع علمی اسلامی بهعنوان یک اثر برجسته و ممتاز شناخته شود و ایراد لفظی، متنی و قلمی نداشته باشد، گلایه میکنند.
ایشان با ناکافی دانستن نگهداری از میراث گذشتگان و عقبگرد در توقف در آن ها، ترمیم حوزه را به بالندگی و رشد دادن مفاهیم، پس از اندراس، کهنه و منسوخشدنشان معرفی میکنند
معظم له کتابهای درسیِ موجود را وحی منزل، ابدی و قابلدفاع بهگونهای که باید تا آخر گفت: «ثلاثه لیس لها نهایه؛ رسائلُ، مکاسبُ، کفایه» نمیدانند، همچنین تحصیل را حتماً از طریق این کتابها نمیدانند و بیان میکنند «اگر قرار بود ما کتابدرسی را عوض نکنیم، باید همان «معالم» را میخواندیم، دیگر «قوانین» چرا نوشته شد؟ «رسائل» چرا نوشته شد؟ «فصول» چرا نوشته شد؟ «کفایه» چرا نوشته شد؟ خوب، این درست است؛ الان هم همین است. الان هم بایستی حتماً کتاب درسی تغییر کند»
ایشان با ملاحظه و اشاره به وسعت مجموعه انسانیِ باعظمت و بااستعداد حوزه، به اشکال عدم وجود نیروی انسانی نابغه و باعظمتی مثل شهید ثانی، شیخ انصاری و آخوند خراسانی برای تولید کتابدرسی اظهار میدارند: «بسیاری از فقهای امروز ما از فقهای گذشته واردترند. من نمیگویم رتبهی علمی و استعدادشان بیشتر از آنهاست – شاید اگر در زمان آنها بودند، مثل آنها نمیتوانستند باشند – اما بسیاری از آنها، سطح معرفت فقهیشان بالاتر از خیلی از فقهای گذشتهی ماست؛ چرا نمیشود؟»
مقام معظم رهبری آمارگیری را امری لازم میدانند، از عدم وجود آمار دقیق از تعداد روحانیون در کشور، حدود تحصیلی اینها، میزان فضل اینها، توانائیهای تبلیغی اینها، تأثیرگذاری اینها در محیطشان و سایر موارد گلایه میکنند و معتقد هستند دنبال آمارگیری نظام ارزشیابی مطرح خواهد شد
ایشان امتحانات را امری مهم میدانند و ممتحنان را از هدایت طلاب به غور بیحاصل در ریزهکاریها و پرداختن به حواشی ای که طلاب را متوجه جزئیات میکند و نتیجتاً از آن مسائل اصلی بازمیدارد، برحذر میدارند. همچنین اساتید را به سؤال قبل از شروع درس توصیه میکنند و آن را ازاینجهت که استاد میفهمد طرف چه کاره است، هم اینکه شاگرد میفهمد سؤال و حساب و کتابی در کار است و هم ازاینجهت که دیگران آن نکته را اگر بلد نبودند، یاد میگیرند، مفید میدانند.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر طبقهبندی استعدادها در حوزه و لزوم قراردادن درسی ویژه برای اقوی مأمومین. معتقد هستند دورهها باید طوری باشد که اگر کسی توانست بخشی از چند دوره را طی کند، همان مقداری را که طی کرده است، برای او مفید باشد و بتواند تصدیق دریافت کند
یکی از امور واجبی که ایشان بیان می کنند، کامل کردن برنامه درسی حوزه با تاریخ، حدیث و آنچیزهایی است که یک عالم متناسب با امروز باید بداند. ایشان اشکال منافات ایجاد رشته
های گوناگون حوزوی با فقه و اصول را به دلیل صعوبت بیرون آوردن عرصه از دست افراد فراوانی که در رشته های مختلف، در کارهای مختلف، در حرف های مختلف، در افکار مختلف
مسلطند، فنانند و متبحرند، نا کافی می دانند. و معتقد هستند که دانش دین صرفا فلان کتاب فقهی نیست. از منظر ایشان باید معرفت علوم دینی در بین روحانیان گسترش و عمق پیدا کند. بعضی از طریق تحقیق علمی و تأمل در این باره، بعضی از طریق کار کردن روی قرآن یا احادیث و یا آثار برجسته دینی، و بعضی هم به طرق دیگر. ایشان تنوع در علوم حوزوی را یک نیاز قطعی و مبرم می دانند که بایستی در برنامه ریزی به آن توجه شود.
ایشان علم قرآن، شناسایی قرآن، فهم قرآن و انس با قرآن به عنوان یک علم و یک رشته در حوزه را ضروری می دانند و تذکر می دهند که در حوزه گذشته اگر کسی می خواست در حوزه مقام علمی پیدا کند، بایستی به تفسیر نمی پرداخت. ایشان بیان می دارند که: «من یک وقت در سالهای قبل از انقلاب در مشهد در درس تفسیر، به طلبهها میگفتم که ما از
اولِ «بدان ایّدک اللَّه»، تا وقتی که ورقهی اجتهادمان را میگیریم، میتوانیم حتّی یک بار به قرآن مراجعه نکنیم! یعنی وضع درسی ما اینطوری است که اگر طلبهیی از ابتدا حتّی یک بار به قرآن مراجعه نکند، میتواند همین رشتهی ما را از اول تا آخر سیر کند و مجتهد بشود! چرا؟ چون درس ما اصلاً از قرآن عبور نمیکند. متأسفانه حالا هم که نگاه میکنم، میبینم همانطور است.»
جمع بندی
-
1. کتاب درسی باید مایه لازم را به طلبه منتقل کند.
-
2. کتاب درسی باید فهم مفاهیم را تا جای ممکن سهل و آسان کند.
-
3. کتاب درسی باید به روز باشد و علم آموز را با مفاهیم جدید آشنا کند.
-
4. کتاب درسی باید در کوتاهترین زمان طلبه را آماده درس خارج کند.
-
5. کتاب درسی باید به زبان عربیِ قرص و محکم باشد.
-
6. کتاب درسی باید استعدادهای برتر و اقوی مأمومین را در نظر گرفته باشد.
-
7. کتاب درسی باید کمبود محتوایی حوزه را جبران کند.
-
8. کتاب درسی باید قرآن محور باشد و محتوای قرآن در آن پررنگ باشد.
-
9. کتاب درسی باید از بهترین روش های آموزش تبعیت کند.
-
10. کتاب درسی باید فکرکردن را به طلبه بیاموزد و از حفظ محوری فاصله بگیرد.
شبهات
پاسخ ها
اگر رهبری در بحث تغییر کتب درسی معصوم نیستند، دیگران نیز در بحث بقا کتب سنتی نیز معصوم نیستند؛ چرا حرف رهبری در موضوع تغییر کتب درسی را به دلیل عدم عصمت کنار بگذاریم و حرف غیرمعصومان دیگر در زمینه بقا کتب سنتی را ترجیح میدهیم؟ چرا بائک تجر و بائی لاتجر؟
اولاً: سلمنا که رهبر متخصص فقه و اصول نیستند و شیخ اعظم انصاری و مرحوم آخوند خراسانی متخصص هستند و بیشتر از رهبری میفهمیدهاند. اما سؤال در اینجا است که فهم شیخ اعظم انصاری و مرحوم آخوند خراسانی به درد زمان ما نیز میخورد؟ فهم این اعاظم، امکان ارتقا ندارد؟ پاسخ منفی است. شاید فهم شیخ و مرحوم آخوند در آن زمان پله آخر بوده و آخرین نظرات کارشناسی بوده، اما به این معنا نیست که این فهم در زمان ما که صدسال با ایشان فاصله داریم، در همان حد مانده و ارتقا پیدا نکرده است. بلکه فهم امروز ما بسیار ارتقا پیدا کرده است و کاملتر از فهم شیخ و مرحوم آخوند است. حال سؤال این است که چرا این فهم متکامل در مقام آموزش منعکس نشود؟
بقا کتب درسی به بهانه فهم مترقی مؤلفان کتابهای درسی سنتی، مانند این میماند که فردی در حال حاضر که نسخه 9 اندروید منتشر شده است، از نسخه یک اندروید استفاده کند و بگوید نسخه یک اندروید، یک نسخه تخصصی است که متکامل است و گذشتگان هیچیک چنین نرمافزاری نداشتهاند. واقعاً حیف است این نرمافزار و دانشی که منجر به تولید آن شده را از دست بدهیم.
در جواب به چنین حرفی باید گفت: درست است که نسخه یک اندروید، نسبت به گذشته خود مترقی است، اما این ترقی نسبت گذشته است نه نسبت به زمانی که نسخه 9 اندروید منتشر شده است. ضمن اینکه استفاده از نسخه 9 اندروید، ازدستدادن دانشی که منجر به تولید آن شده نخواهد بود.
رهبر انقلاب نیز در فرض پذیرش عدم تخصص ایشان، میگویند متخصصان موجود که فهم امروز آنها مترقیتر و کاملتر از فهم مؤلفین سالهای گذشته است، بیایند این فهم مترقی و کاملتر را در کتب آموزشی منعکس کنند. ایشان تأکید دارند که این فهم روزبهروز باید ارتقا پیدا کند و کاملتر بشود.
ثانیاً: مؤلفین کتب سنتی حوزه شاید در زمینه تألیف خود متخصص باشند، اما قطعاً در زمینه تعلیموتربیت و اداره جامعه و جهان اسلام و تشیع فاقد تخصص و درک صحیح هستند.
آموزش، یک حوزه میانرشتهای است که موفقیت در آن تخصصهای گوناگونی از جمله تخصص در تعلیموتربیت، مدیریت یک مجموعه تربیتی و … میطلبد. البته یکی از تخصصها نیز تخصص در موضوعی است که قصد آموزش آن را داریم.
کسی که قصد تدوین متن آموزشی دارد، باید از این تخصصها بهره ببرد و علاوه بر مسائلی که مرتبط با آن دانش هستند، باید مسائل تربیتی را نیز لحاظ کند. باید مسائل مدیریتی یک مجموعه تربیتی و اهداف و راهبردهایی که برای آن مجموعه تربیتی وضع شده را نیز لحاظ کند.
مؤلفین محترم کتب سنتی حوزه، در فضایی شکلگرفته و رشد پیدا کردهاند که کاملاً سکولار و متحجر بوده است. ایشان در حوزهای تحصیل، تدریس و تحقیق کردهاند که روحانیت کاری به عرصههای کلان جامعه نداشته است. از همین رو، ازآنجاکه شاکله ذهنی مؤلف یک کتاب یا مقاله، در آن کتاب یا مقاله تأثیر مستقیم و بسیار دارد، کتب سنتی حوزه نیز از شاکله ذهنی مؤلفانشان بیتأثیر نماندهاند؛ لذا مشاهده میشود متعلمانی که این کتب را فرامیگیرند، فاقد توانایی پرداختن به موضوعات کلان و اجتماعی هستند.
همچنین مؤلفین محترم کتب سنتی حوزه، در عرصه تعلیموتربیت متخصص نبودهاند؛ چه اینکه اگر در این زمینه تخصصی میداشتند، اولاً در آثار ایشان انعکاس پیدا میکرد و ثانیاً در زمینه تعلیموتربیت باید آثاری از ایشان به دست ما میرسید. درصورتیکه کتب سنتی حوزه، بیشتر از اینکه مناسب با فضای تعلیموتربیت باشند، با فضای تحقیق و پژوهش مناسبت دارند و بهعنوان یک منبع پژوهشی باید مورداستفاده قرار بگیرند. همچنین مشاهده نشده است که مؤلفین کتب سنتی، نظریات منسجمی در باب تعلیموتربیت داشته باشند.
برخلاف مؤلفین کتب سنتی حوزه، اظهارنظرهای رهبری اتکای جدی به مبانی نظری و کارشناسی دارد. شاهد بر این مدعا برگزاری جلسات متعدد کارشناسی در زمینههای گوناگون – از جمله تربیت و مدیریت مجموعههای تربیتی – از سوی ایشان است که طی آن، سخن صاحبنظران هر عرصهای را میشنوند و بر اساس مطالعه و مشورت و لحاظ نظرات کارشناسی سخن میگویند. از سویی دایره مطالعات علمی و آگاهی ایشان از اخبار و رخدادهای ایران و جهان بسیار گسترده است. این گستردگی و بهروز بودن اطلاعات و اخبار، نگاههای تخصصی را به ارمغان میآورد.
فردی را تصور کنید که از بالای قله یک کوه و با ابزار مناسب و تجمیع اخبار کارشناسی شده از درون شهر، تمام شهر را از نظر میگذارند. شخصی که چنین افق دید وسیعی دارد، تمام جزئیات و ارتباطاتی که نقاط گوناگون شهر با یکدیگر دارند را میتواند رصد کند. میتواند ارتباط اتفاقات گوناگونی که در شهر میافتد را بهدرستی تشخیص دهد. همچنین میتواند برای حل آن نسخه و راهکار منطبق بر واقعیت ارائه دهد.
حال فردی را تصور کنید که در این شهر درون مغازه خود نشسته است و از پشت شیشه مغازه خود، رفتوآمدها را نظاره میکند. چنین شخصی با چنین افق دید محدودی، نهایت ادراکی که از واقعیت شهر داشته باشد، تشخیص ارتباط اتفاقات شهری با کسبوکار و شغل خود است.
رهبر انقلاب از بالای دکل دیدبانی، کل منطقه جهان اسلام و تشیع را از نظر گذراندهاند و با تجمیع نظرات کارشناسی و لحاظ بسیاری از تأثیر و تأثراتی که بحث تغییر کتب درسی حوزه، در جهان اسلام و تشیع دارد این حرف را زدهاند. حال اگر شخصی که فقط از دریچه محدود دانش خود به جهان اسلام و تشیع نگاه میکند، بر بقا کتب درسی سنتی پافشاری کند، با افق دید کوتاه خود نظر داده است و این نظر، تابِ مقاومت در برابر نظربلند و افق دید وسیع رهبری را نخواهد داشت.
ثالثاً: خود رهبری جزئی از متخصصین هستند. اینگونه نیست که ایشان در زمینه علوم حوزوی، پرت باشند و رجما بالغیب حرفی زده باشند. خیر؛ ایشان اگر در زمینه علوم حوزوی بالاتر از دیگران نباشند، کمتر نیستند
اولاً منطقاً بین فراگرفتن کتابهای موجود و رشد و تربیت بزرگان و علما هیچ ملازمهای وجود ندارد؛ چه اینکه ممکن است رشد آن عالم به دلیل مطالعاتی باشد که خارج از فضای این کتابها انجام داده باشد یا به دلیل ریاضتها و عباداتی باشد که انجام داده باشد
کمااینکه مقام معظم رهبری در پاسخ به این اشکال بر همین نکته انگشت میگذارند و میفرمایند: «امام جوهر مخصوصی بود. آنچه که شما در عظمت امام پیدا میکنید، ناشی از این نیست که این کتابهای درسی را خواند. وانگهی، از زمانی که امام راحل (رضواناللَّهعلیه) این کتابها را میخواندند، تا حالایی که من و شما میخواهیم این کتابها را بخوانیم، بین این دو مقطع، شصت سال، هفتادسال فاصله شده است»
از حیث فنی اشکال مستشکل یک قیاس استثنائی اتصالی است که ار رفع تالی رفع مقدم نتیجه گرفته شده است. قیاس استثنائی زمانی منتج است که تالی اعم از مقدم نباشد و الا هیچ ملازمهای بین مقدم و تالی نیست؛ بنابراین مستشکل از حیث فنی مبتلا به مغالطه صوری شده است.
این استدلال مانند این میماند که شخصی بگوید: «اگر باران بیاید زمین خیس میشود لکن زمین خیس شده، پس باران آمده.» در این استدلال خیس شدن زمین اعم است از اینکه به دلیل باران باشد یا به دلیل شلنگ آب.
ثانیاً اگر رشد و تربیت علما منحصر در کتابهای موجود باشد، آن روزی که این کتابها نبود، آن روزی که رسائل، مکاسب و کفایه نبود، نباید شیخ انصاری و آخوند خراسانی تربیت میشدند. درصورتیکه میبینیم شیخ انصاری و آخوند خراسانی بدون این کتابها تربیت شدند و رشد کردند؛ پس رشد و تربیت علما منحصر در کتابهای موجود نیست.
ثالثاً آن چیزی که موجب رشد و تربیت یک عالم، میشود و با آن ملازمه دارد، علم است نه کتاب. مستشکل بین علم و کتاب خلط کرده است. آن چیزی که مطالبه حضرت آقا هست، تغییر کتابهای درسی است نه کنارگذاشتن علم.
علم میتواند از هر طریقی فراگرفته شود. ممکن است یک نفر با دیدن یک فیلم آموزشی و بدون کتاب نسبت به یک گزاره علم پیدا کند و از واقعیتی آگاه بشود. آگاه شدن از یک علم، فقط از طریق کتابهای موجود که نیست.
حضرت آقا در هیچیک از بیانات خود، نگفتهاند که کتابهای سطحی که توان انتقال مفاهیم به علمآموزان را ندارند، تولید بشود. مستشکل، تصوری اشتباه از نظریه تغییر کتب درسی در ذهن خود ساخته است یا عملکرد اشتباه برخی را دیده است، سپس آن تصور را عملکرد اشتباه را نقد زده است. این تصور و علمکرد و انتقادات وارد به آن هیچ ارتباطی با مطالبه حضرت آقا ندارد و مقصود و مطلوب ایشان چیز دیگری است.
اولاً در قسمت فرضیه درسنامه منطق کاربردی این پیوست، گزارشی از سخنان رهبری گذشت. آن سخنانی که مستشکل به آن اشاره میکند، ضمن دسته اول در سخنان ایشان که بر فراگیری خوب و متقن دانشهای موجود تأکید میکند، قرار دارد. ایشان در بیانات در دیدار با طلاب حوزههای علمیه استان تهران میفرمایند: «این منطق مظفّر را باید بخوانید؛ این کتاب نحو را یا کتاب صرف را بهعنوان مقدّمه باید بخوانید؛ این کتاب فقه را و کتاب اصول را باید بخوانید»
این فرمایش مطلق است و زمانی دلالتش تام است که بعد از فحص و جستجو در سخنان ایشان، هیچ قیدی نداشته باشد. هنگامی که سخنان ایشان در زمینه کتب درسی را کنار یکدیگر قرار میدهیم و آنها را بررسی میکنیم، مقیِّداتی را در بیانات دیگر ایشان مشاهده میکنیم که مانع از تمسک به اطلاق کلام مذکور توسط مستشکل می شود.
ایشان در فرمایشی دیگر که در همین دسته موجود است در دیدار با جمعی از نخبگان حوزوی میفرمایند: «نگویید چون این برنامه فلان عیب را دارد، پس برنامه هیچ؛ نه. تا برنامه تغییر نکرده است، همین برنامهای که وجود دارد، باید با جدیّت دنبال شود.»
این بیان ایشان نسبت به بیان سابق دارای قید عدم تغییر برنامه است؛ بنابراین بیان سابق، تا زمانی قابلتمسک است که کتاب درسی جدید نیامده باشد.
ثانیاً پس از استقرا سخنان ایشان دررابطهبا تغییر کتب درسی و بررسی مخاطبین این سخنان، متوجه میشویم دسته اول سخنان ایشان که تحت عنوان «بیمایه فطیر است» گزارش شد، عموم طلاب هستند. اما مخاطب دسته دوم سخنان ایشان که تحت عنوان «تحول» گزارش شد، نخبگان، فضلا و بزرگان حوزه هستند.
شاهد بر این مدعا تفکیک مخاطبین تحول در سخنان خود ایشان است. ایشان در دیدار با جمعی از نخبگان حوزوی میفرمایند: «مخاطب عرایض من، سه دسته هستند: یک دسته بزرگان حوزهاند که بحمداللَّه جمع کثیری از حضرات، اینجا تشریف دارند. از قدیم نسبت به اکثر این آقایان ارادت داریم و بعضی از آنها، هنگامی که من طلبهی جوانی بودم، در همین حوزه، جزو بزرگان و فضلا بودند و همیشه آنها را به بزرگی و عظمت و تقوا و علم شناختهایم. اینها چون در حوزه منتفّذند، مخاطبِ اوّل هستند مخاطب دوم، فضلای جوان حوزه هستند. شما مستقلاًّ مخاطبید. شما هم باید در این زمینه کمر همّت ببندید. مخاطب سوم، دستگاه مدیریت و شخص مدیر عزیز و محترم حوزه و شورایعالی حوزهی علمیه هستند که اینها بیشترین بار را خواهند داشت و برای اینکه این کار راه بیفتد، باید اجتماعات علمی تشکیل شود»
همچنین در دیدار با جمعی از فضلای حوزه علمیه قم مشخص میکنند که مخاطب تغییر کتب درسی، از بین این سه دسته مخاطب، مدیریت حوزه علمیه است: «اینهمه کارها را چه کسی باید بکند؟ این کارها را بایستی مدیریت حوزه بکند. البته کارهای فردی انجامگرفته است؛ فرد مخلصی، مصلحی، دلسوزی، کتابی نوشته؛ کتابی تخلیص کرده؛ کتاب نویی آورده؛ درس جدیدی گفته؛ مطلب تازهای آورده؛ اما کار فردی به جایی نمیرسد؛ کار باید جمعی باشد؛ باید بر حوزه فرض بشود؛ باید مثل قالبی گذاشته شده باشد»
باتوجهبه این مقدمه، اگر مشاهده میشود، ضعفی در اجرا این مطالبه وجود دارد، بهخاطر نظریه تغییر کتب درسی نیست؛ بلکه به دلیل عملکرد ضعیف مدیریت حوزه در اجرا مطالبه ایشان است. این اشکال را باید از مدیریت حوزه مطالبه کرد که: «رهبری از ابتدای دهه هفتاد تا اواخر دهه هشتاد بحث تغییر کتب درسی را مطرح فرمودند و در سخنانی نسبت به عدم اجرا مطالبات خود گلایه میکنند. شما چند درصد در اجرا فرمایشات ایشان دغدغهمند و موفق بودید؟»
اشتباه مستشکل اینجاست که مخاطب سخنان ایشان را به درستی درک نکرده و ثانیاً جهت مطالبه را بهجای اینکه سمت مدیریت حوزه بگیرد سمت رهبری گرفته است.